یه مامان ذوق زده ...
دیشب توی ماشین مهتا از روی صندلی ماشینش اومد پایین و خودش رو به زور انداخت توی بغل من روی صندلی جلو .بعد مثل پیشی هی صورتش رو مالید به صورت من و بهم گفت : چه مامانی دارم من ... چقدر نرمه ... دوستش دارم .. .تو اون لحظه اینقدر خوشحال شدم کهههههه . خلاصه حسابی ذوق مرگ شدم آخه این اولین دفعه ای بود که اینجوری مهتا بهم ابراز علاقه میکرد بعدش هم کلی با هم love ترکوندیم .. ...
نویسنده :
مامی مهتا
16:46